جدول جو
جدول جو

معنی ابواسحاق سلامی - جستجوی لغت در جدول جو

ابواسحاق سلامی
(اَ اِ قِ سَ)
ابراهیم بن نصر ظهیرالدین. فقیه شافعی. از علمای موصل. در موطن خود فقه آموخت آنگاه به بغداد رفت و چندی بدانجا اقامت گزید سپس بموصل بازگشت و مدتی قاضی سلامیه قصبه ای نزدیک موصل بود و بدین مناسبت او را سلامی نیز گویند. ابواسحاق شاعری استاد بود و اشعار او در کتب ادبا بسیار آمده است. وفات وی به سال 610 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خِ)
ابواسحاق خدامی از اجلۀ فقیان و اصحاب رای و زاهدان بود و در ربیع الاول سال 321 ه. ق. درگذشت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا